?? ?سـ?ـہـآے تـُو ??
? سَـر?مـ ?ِـہ مـےشَـوَ? ? ? تَمـآمـِ اُجآقـہـآے جَـہـآ?? بـَرآيـَمـ عِشوه گَرے مـے?ُنَنـ? ? ? اَمّـآ مَـ?? تـَصـمـيـمـِ ??ــوُ? رآ گـِرفـتـِہاَمـ ? ? بَـرآے گـَرمـ شُـ??? بـآيـَ? ?ـِــہ تـآ آ??ــِـر عُمــر ? ? ?نـبـآلـِ ?سـ?ـہـآے تـُو بـآشَمـ ?
دلــم كــَمے خــُدا مــے خــوآهـَد كـــَمے سكــوتدلــَم دل بـــُريدن مــے خــوآهـَد كــَمے اَشكـــ كــَمے بــُهت كــَمے آغــوش ِ آسمــآنےكــمے دور شــُدن اَز ايــن جــنس ِ آدم ...
هرکسي، به اندازه اي که احساسش ميکنند، "هست"
هرکسي را نه بدانگونه که "هست" احساس ميکنند،
بدانگونه که " احساسش " ميکنند ،هست.
انسان يک "لفظ" است ،
که بر زبان آشنا مي گذرد
و "بودن " خويش را
از زبان دوست،مي شنود ...
آنجا که چشمان مشتاقي براي انساني اشک مي ريزد
زندگي به رنج کشيدنش مي ارزد ...
زندگي هنوز هم زيباست !
ميخوام فرار کنم
از خودم
بالا آوردم هرچي " من " بود
حالم اصلا خوب نيست
لعنت به من که به آدم ها اعتماد کرد...!
عاشقانه هايم را براي کسي بخوان که
عاشقانه دوستش داري
من عاشق نبودم
شاعر بودم ...
نفس هايم بي تو بوي خاکستر سيگار پيرمردي را ميدهد
که به جواني از دست رفته اش مي انديشد
اما نه
انگار در نبودت پيرتر از پيرمردي شده ام که
در زير سايه ي عصايش نشسته و
با خدايش حرف ها دارد ...
گفتيد : نشنويد و نبينيد
گفتيم ما : به چشم
گفتيد :
منکر به فهم خويش شويد و شعور خويش
گفتيم : دشوار حالتي ست
ولي چشم ...
ديديم اينک شما ز ما
باري توقع عاشق بودن و
دوست داشتن داريد !
آري شما که روي ز سنگ
آري شما که دل از آهن داريد !
گاهي بايد ماند و تحمل کرد
شايد لازم باشد
احساسمان را نسبت به ديگران فراموش کنيم
نه خود آنها را ...
امسال براي وبلاگ نويسان در نمايشگاه رسانه هاي ديجيتال يک امتياز ويژه و رايگان تبليغي در نظر گرفته شده است.
هر وبلاگ نويس مي تواند يک غرفه با امکانات کامل به صورت رايگان دريافت و به مدت يک روز وبلاگ خود را در نمايشگاه معرفي نمايد.
افرادي که تمايل به دريافت غرفه دارند درخواست خود را با ذکر ايميل، تلفن و آدرس وبلاگ به resanehbarkhat@farhang.gov.ir ارسال نمايند.
گفتني است غرفه آرايي کامل و تجهيز به وسيله سيستم، ال سي دي، ميز و صندلي و ساير تجهيزات مورد نياز انجام شده است.
علاقه مدان سريع اقدام کنند چون مدت ثبت نام محدود است.
