اين شب هاچشم هاي من خسته استگاهي اشک ، گاهي انتظاراين سهم چشم هاي من است
نه
هميشه براي عاشق شدن
به دنبال باران و بهار و بابونه نباش
گاهي
در انتهاي خارهاي يک کاکتوس
به غنچه اي مي رسي
که ماه را بر لبانت مي نشاند
ميدوني بن بست زندگي کجاست؟؟؟؟؟؟؟
جايي که نه حق خواستن داري نه تواني براي فراموش کردن!
خوشحال ميشدم يه جوابي ميدادي
اينوبزارتووبت اگه دوسداشتي خوشت اومد
آنقدربوسيدمش تاخسته شد
خسته ازبوسيدن پيوسته شد
خواست تالب واکندگويدبس است
لب نهادم برلبش تابسته شد