دلمـ گرمـ ِ خُداوَندي ـست کِه با دست ـآنِ مَن گَندُمـ بَرايِ ياکَريمـِ خآنه ميريزَد
چـِه بَخشَنده خُدايِ عاشِقـي دارَمـ
کِه ميخوانَد مَرا با آنکِه ميدانَد گُنَهـکارَمـ
دِلَمـ گَرم اَست ـو ميدانَمـ بدونِ لُطفِ او تَنهايِ تَنهايَمـ